جدول جو
جدول جو

معنی سر بنی - جستجوی لغت در جدول جو

سر بنی
درگیری دو حیوان مثل سگ و شغال، زیر و رو شدن، بالش، متکا، زیر سری
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرسبزی
تصویر سرسبزی
طراوت، شادابی، شادکامی، کامکاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سر لدنی
تصویر سر لدنی
راز الٰهی، سرّ لدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرسبکی
تصویر سرسبکی
شوریدگی، آشفتگی، سبک سری
فرهنگ فارسی عمید
کوچه بن بستی که دارای در و دروازه باشد، معبر تنگ و باریک در کوه، دره، قلعه دژ، کوچه پهن و کوتاه، اسیر محبوس. یا در بند بودن در قید، در صدد بقصد. توضیح باین معنی لازم الاضافه است: ملک اقلیمی بگیرد شاه همچنان در بند اقلیمی دگر. (گلستان) یا در بند چیزی بودن بدان علاقه داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرسبزی
تصویر سرسبزی
حالت و کیفیت سر سبز
فرهنگ لغت هوشیار
جایی که آب از چشمه و رودخانه در تالاب و برغ رود و در آن جا جمع گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سر بخش
تصویر سر بخش
بهره حصه بخش قسمت، آنکه سر خود را در راه هدف خویش فدا کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سر بجیب
تصویر سر بجیب
متاهل و متفکر، در حالت تفکر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سر بتو
تصویر سر بتو
سر بزیر، در فکر فرو رفته متفکر، مکار حیله گر
فرهنگ لغت هوشیار
جایی در حمام که در آن جامه کنند و به داخل حمام روند رختکن گرمابه:) امیر ارسلان برخاست باتفاق قمر وزیر به حمام رفت و در سربینه لباس از تن بیرون کرد... . (امیر ارسلان محجوب جیبی 210)
فرهنگ لغت هوشیار
پایور شهربانی برابر سروان (درارتش)، توضیح: این کلمه مدتی محدود در زمان اعلیحضرت رضا شاه متداول شد ولی بعد متروک گردید و اکنون سروان بجای آن مستعمل است
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه سر و چشمانش متوجه زمین است، مطیع فرمانبردار: جوان سر بزیری است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرطانی
تصویر سرطانی
Cancerous
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سرسبزی
تصویر سرسبزی
Lushness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تمام شدن زمان انجام کار، به پایان رسیدن، سر شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
سیر مونی، سیری پذیری
فرهنگ گویش مازندرانی
سرگرمی، شالی که به سر بندند، علف و یا شاخه ی نازک و بلند
فرهنگ گویش مازندرانی
نخی که برای بستن کیسه به کار رود، محل اولین انشعاب آب در
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از سرطانی
تصویر سرطانی
癌症的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سرطانی
تصویر سرطانی
canceroso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سرطانی
تصویر سرطانی
cancerogeno
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سرسبزی
تصویر سرسبزی
lussuria
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سرطانی
تصویر سرطانی
cancerígeno
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سرسبزی
تصویر سرسبزی
exuberância
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سرسبزی
تصویر سرسبزی
茂盛
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سرطانی
تصویر سرطانی
rakowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سرسبزی
تصویر سرسبزی
bujność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سرطانی
تصویر سرطانی
раковий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سرسبزی
تصویر سرسبزی
пишність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سرطانی
تصویر سرطانی
krebserregend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سرسبزی
تصویر سرسبزی
Üppigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سرطانی
تصویر سرطانی
раковый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سرسبزی
تصویر سرسبزی
пышность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سرسبزی
تصویر سرسبزی
exuberancia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی